English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7722 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nephrogenic U ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hottest U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
transcribes U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
entrammel U موانع
barrier tactics U فن استفاده از موانع
obstacle course U میدان موانع
impediments to inheritance U موانع ارث
impediments to marriage U موانع نکاح
impeachments to marriage U موانع نکاح
impeachments of inheritance U موانع ارث
economic friction U موانع اقتصادی
barrier plan U طرح موانع
the impediment of a road U موانع جاده
trade barriers U موانع تجاری
impedimenta U موانع قانونی
barrier spacing U فاصله بین موانع
to break a way U موانع را ازراه خودبرداشتن
barrier patrol U گشتی مامور موانع
barrier tactics U تاکتیک تهیه موانع
obstacle race U مسابقه دو با پرش موانع
roundness U از بین بردن موانع جاده
the hurdles U اسپ دوانی با پرش از موانع
hurdle race U اسب دوانی با پرش از موانع
reduction of road U از بین بردن موانع جاده
barrier material U مواد لازم برای ساختن موانع
obstruction guard U میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
wire roll U نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
kidneys U کلیه
kidney U کلیه
all U کلیه
all- U کلیه
reins U کلیه ها
all arms U کلیه نیروها
all men U کلیه مردم
all hands U کلیه پرسنل
entireforce U کلیه قوا
entireforce U کلیه نیرو
floating kidney U کلیه متحرک
reniform U کلیه مانند
reniform U شبیه کلیه
renal gravel U حصات کلیه
renal U وابسته به کلیه ها
renal gravel U ریک کلیه
renal calculus U ریگ کلیه
paranephric U مجاور کلیه
nephralgia U قولنج کلیه
nephroptosis U کلیه متحرک
against all risks U در براب کلیه خطرات
reins U محل کلیه در بدن
ornis U کلیه مرغان یک سرزمین
azoth U علاج کلیه دردها
paranephros U غده روی کلیه
tenantary U کلیه مستاجرین یک ملک
chronic kidney failure [CKF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
renal calculus [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
chronic renal disease [CRD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
The ship and all its crew were lost . U کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
nephrolith U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
kidney stone [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
syngraph U سندی که به مهر و امضا کلیه
Chronic kidney disease [CKD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic renal failure [CRF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
all available U کلیه توپخانه حاضر به تیر
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
demesne U کلیه زمین مایملک یک شخص
disclaim all liability U کلیه بدهیها را انکار کردن
underwater demolition U تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
adrenocortical U وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
nephrosis U بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
flora U کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
avifauna U کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
All wages were scaled up to 15 per cent . U کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
showdown U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
cortin U ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
All thing considered. U باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
corporative state U حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
Cicim U جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
troop test U ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
showdowns U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
comprehensive job U کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
banc U جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
We ought to (should)examineit in all itsaspects. U باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
garrison forces U قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
This is contray to all moral principles ( codes ) . U این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
identity matrix U ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
watershed management U کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
farraginous U تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
pure interest U سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
rio treaty U پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
we underwrite the company U ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
legalism U اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
executed contract U قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
adrenaline هورمون قسمت مرکز غده فوق کلیه که بالا برندهء خون و فشارخون است
historcicism U فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
ideologies U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ejectment U باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
ideology U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
member banks U در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
ingether U برداشتن
lifted U برداشتن
ingather U برداشتن
pickup U برداشتن
lift U برداشتن
countertrace U برداشتن از
to mop up U برداشتن
flaw U مو برداشتن
glom U برداشتن
flaws U مو برداشتن
to pick up U برداشتن
to pull off U برداشتن
takes U برداشتن
take U برداشتن
to run away with U برداشتن
lifts U برداشتن
removing U از جا برداشتن
lifting U برداشتن
delete U برداشتن
deleted U برداشتن
deletes U برداشتن
include U در برداشتن
removing U برداشتن
sublate U برداشتن
take up U برداشتن
includes U در برداشتن
to take up U برداشتن
remove U از جا برداشتن
removes U برداشتن
pick up U برداشتن
removes U از جا برداشتن
moistening U نم برداشتن
deleting U برداشتن
remove U برداشتن
cosmopolitanism U سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
to break step U غلط پا برداشتن
to sweep away U ازمیان برداشتن
to receive a wound U زخم برداشتن
break step U غلط پا برداشتن
remove U برداشتن مهر
gait U گام برداشتن
removes U برداشتن مهر
to take the photograph of U عکس برداشتن از
to take off U برداشتن بردن
spoons U با قاشق برداشتن
demountable U قابل برداشتن
resign U دست برداشتن
picturize U فیلم برداشتن از
to carry arms U سلاح برداشتن
map U نقشه برداشتن از
clearance U برداشتن مانع
remove slag U سرباره را برداشتن
machines U براده برداشتن
machined U براده برداشتن
machine U براده برداشتن
list U سیاهه برداشتن
polls U نمونه برداشتن
run away with U برداشتن و در رفتن
shuffle off U به عجله برداشتن
polled U نمونه برداشتن
snap up U تند برداشتن
poll U نمونه برداشتن
crack U شکاف برداشتن
maps U نقشه برداشتن از
off take rudder U سکان برداشتن
dequeue U برداشتن اقلام یک صف
emarginate U برداشتن حاشیه از
to come at a bound <idiom> U خیز برداشتن
give up U دست برداشتن از
cease U دست برداشتن
desist U دست برداشتن
ingether U خرمن برداشتن
to have one's p taken U عکس برداشتن
make a copy of U رونوشت برداشتن
to fly to arms U سلاح برداشتن
to d. the cloth U رومیزی را برداشتن
cracks U شکاف برداشتن
transcribes U رونوشت برداشتن
warp U تاب برداشتن
unveiled U حجاب برداشتن
twist U تاب برداشتن
stepping U گام برداشتن
stepping U قدم برداشتن
twisting U تاب برداشتن
twists U تاب برداشتن
decode U برداشتن رمز
decoded U برداشتن رمز
Recent search history Forum search
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
0زیر ابرو برداشتن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com